↯✘ خط خطیـ هآی منــ ✘↯



خیلی خوشحال شدم بهم سرزدی

کاش میشد بیشتر میبودی یکم باهم حرف میزدیم ببینیم چه میکنی

فک نمیکردم منو یادت باشه

امیدوارم بازم همو ببینیم

راستش اصلا حس عوض کردن قالبو ندارم ولی میخوام وبمو ب بیان انتقال بدم

ایشالا اونجا روشن تر کار میکنم

دیگ نمیدونم چی بگم مواظب خودت باش

امیدوارم موفق و خوشحال باشی

راسی اون گروه ک میگفتی چی هس؟ برا چیههه

امروز داشتم با علیرضا چت میکردم و طبق معمول چرت و پرت میگفتیم و میخندیدیم

نمیدونم گفته بودم یا نه که یه دختره هست که عاشقشه

چند بارم ب من از عشقش به اون گفته از عطرش تا همه چیش

ولی من ب روش نیاوردم انگار که نمیشناسمش

جونم براتون بگه که من با لب تابم و نرم افزارش هنگ کرد و اشتباهی پیام دادم

ینی پیامی که میخواستم برای اون بفرستم برای دختره فرستاده شد

دختری ول نکرد و به اینجا رسید ک گفتم رلشم!

نتونستم بگم رلش بودم

نتونستم بگم تو این سه سالی که میشناسمش دو سال رلش بودم

خیلی بهم ریختم ولی وانمود کردم بهم حال میده که خودمو خالی کنم

که دختره ولش کنه

ولی خیلی پررو بووود میگه من عاشقشم! میگه اگه تو دوسش داری من عاشقشم

گفتم جفتمون عاشق همیم میگه دروغ میگی اون دوست نداره!

نمیتونستم بگم راست میگی اگه دوسم داشت ولم نمیکرد

میگف نمیشه که من دوسش دارم

گف من عاشقشم مثل عشقای امروزی هم نه

ته دلم داشتم اتیش میگرفتم که یکی عاشق کسیه که اینقد دوسش دارم

گفتم فک کردی 3 سال باش موندم بدون اینکه دوسش داشته باشم؟

که تا یکی اومد گفت خیلی دوسش دارم بگم بفرما تقدیم شما؟

گفتم مث این میمونه عاشق یه مرد زن دار شی

به زنش میگی طلاق بگیر من شوهرتو دوست دارم؟

با وجود همه این حرفا گف نمیتونم دست بکشم ازش

گفتم احساست مهم نیست و میدونم برای اونم مهم نیست

پس شما یا هر دختر دیگه ای میتونه ادعا کنه عاشقشه ولی اون حتی نگاهم نمیکنه بهتون

اگه نگاه کرد برای خودتون .

گفت اون به هیچکی نگاه نمیکنه

گفتم میشناسمش

گفت منم میشناسمش . اینجا دیگه دلم میخواست میزدم دهنشو پرخون میکردم

گفتم باشه اصن همتون میشناسینش همتونم عاشقشین

گفت نمیتونم ازش دست بکشم

اینقد عاشقش میمونم که بهش برسم

هرچی میگفتم میگف من دست نمیکشم

دیگه یه جا رسید گف منم رلشم ^_^ ینی قشنگ اور زده بود

گفتم یادم میمونه رفتم حرم برات دعا کنم

 بقیش ادامه


Monday left me broken

دوشنبه قلبم رو شکست


Tuesday I was through with hoping

سه شنبه امیدوار شدم (به زندگی)


Wednesday my empty arms were open

چهارشنبه آغوش خالیم رو (به روی زندگی)باز کردم


Thursday waiting for love, waiting for love

پنج شنبه منتظر عشقی بودممنتظر عشق بودم


Thank the stars it’s Friday

با تشکر از ستاره ها(شب و روز گذشتن)که الان جمعه شده


I’m burning like a fire gone wild on Saturday

مثل شعله ی ای اتیش که داره میسوزه به روز شنبه رسیدم


Guess I won’t be coming to church on Sunday

فکر میکنم یکشنبه نتونم کلیسابرم


I’ll be waiting for love, waiting for love

منتظر عشق می مونممنتظر عشق


To come around

تا پیداش بشه


We are one of a kind irreplaceable

یجورایی غیر قابل عوض شدنیم


How did I get so blind and so cynical

چی شد که کور و خیره چشم شدم؟


If theres love in this life we’re unstoppable

اگر عشقی تودنیا باشه,ما دربرابرش غیرقابل توقف هستیم


No we can’t be defeated

نه نمیتونیم شکست بخوریم


اینم یه تیکه از یه آهنگ خیلی قشنگ از آویچی



http://uupload.ir/files/4crb_photo_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B9-%DB%B0%DB%B4-%DB%B0%DB%B5_%DB%B1%DB%B0-%DB%B1%DB%B6-%DB%B3%DB%B3.jpg


My imagination’s too creative

تصوراتم خیلی خلاقند

They see demon, I see angel, angel, angel

آنها شیطان میبینند، فرشته میبینم، فرشته، فرشته

Without the halo, wingless angel

بدون هاله، فرشته ای بدون بال

Falling, falling, but I never thought you’d leave me

سقوط میکردم، ولی هیچوقت فکر نمیکردم تو تنهام بزاری

Falling, falling, needed something to believe in, oh

سقوط میکردم، به چیزی نیاز داشتم تا بهش ایمان داشته باشم

I thought you were the one

فکر کردم اون چیز باشی

پ.ن: تکست آهنگ in my head از آریانا



http://uupload.ir/files/dc8c_photo_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B9-%DB%B0%DB%B3-%DB%B2%DB%B9_%DB%B2%DB%B0-%DB%B1%DB%B0-%DB%B3%DB%B4.jpg


How do you know I'm breathing, when I'm holding my breath?

چطور میتونی متوجه بشی من دارم نفس میکشم وقتی که نفسم رو نگه داشتم؟

(جمله تقریبا معروفی هست و شبیه این زیاد استفاده میشه

منظورش اینه چطور قبل از اینکه کاری کنم متوجه میشی؟)


این یه تکست از یکی از آهنگای آریانا بود ولی خب من تجربه ش کردم

وقتایی ک باهاش حرف میزنم ولی دارم گریه میکنم میفهمه

حتی با اینکه دارم سعی میکنم جو شاد و خنده دار باشه

یا وقتی نگرانم و سعی میکنم پنهان کنم میفهمه که چمه

یه جورایی انگار قبل از اینکه خودم خودمو بشناسم اون میشناسه



http://uupload.ir/files/g5f1_photo_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B8-%DB%B0%DB%B6-%DB%B2%DB%B7_%DB%B2%DB%B1-%DB%B3%DB%B0-%DB%B2%DB%B3.jpg


قبلا ک مدرسه میرفتم مجبور بودم زود بیدارشم

خب معمولا روزای تعطیل بینش رو هم زود بیدار میشدم

حتی روزایی که میدونم فردا چه برنامه ای دارم هم زود بیدارمیشم

بچه تر که بودم هم صبا زود بیدار میشدم

ولی روزایی که کسلم یا بی برنامه تا لنگ ظهر میخوابم

امروز قبل ساعت5 بیدارشدم

کابوس دیدم

اولین باری نبود که خوابشو میدیدم

ولی اولین باری بود که خواب دیدم با یکی دیگه شاده و میخنده

به باباش گفتم پسرت تو سرنوشت منه و نیمه منه

با این دختره نمیمونه برمیگرده پیش خودم من میدونم

باباش بم گفت آره دخترم خودمم میدونم ناراحت نباش

عجیب بود تو خواب اینقدر با خانوادش صمیمی بودم

ولی خب از خودش خیلی دور بودم :(

http://uupload.ir/files/l2i_photo_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B9-%DB%B0%DB%B3-%DB%B2%DB%B5_%DB%B2%DB%B0-%DB%B5%DB%B1-%DB%B1%DB%B6.jpg

جز تو من با هر کسی سوءتفاهم می شوم
عاقبت انگشت نمای دست مردم می شوم
با دلی آزرده در شهر غمت گم می شوم
من درختی سبز و پر بارم كه روزی بی خبر
از فراق و دوری ات تَلّی ز هیزم می شوم
گفته بودی دلبری دیگر گزین اما نشد
جز تو من با هر كسی سوءتفاهم می شوم
دل به دریای تماشایت زدم بی احتیاط
بی خبر از آنكه درگیر تلاطم می شوم
ناگزیرم از تحمل كردن بار غمت
آنقدر محزون كه كوهی از تألم می شوم
موج غمهای توأم بی وقفه می كوبد به جان
همچو سربازی گرفتار تهاجم می شوم
گریه دارد حال من اما نگارا بیخیال
وقت دیدارت هنوز غرق تبسم می شوم


http://uupload.ir/files/klvu_photo_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B8-%DB%B1%DB%B2-%DB%B2%DB%B8_%DB%B1%DB%B9-%DB%B3%DB%B3-%DB%B4%DB%B8.jpg

شده آیا که غمی ریشه به جانت بزند ؟
گره در روح و روانت به جهانت بزند ؟

شده در خواب ببینی که تو را قرض کند ؟
بروی وَهم شوی تا که تو را فرض کند ؟

شده در گوش ِ تو گوید که تو را باز تو را…؟
نشوم فاش ِ کسی تا که شوم رازْ تو را …؟

شده آغوش شود تا که هم آغوش شوی ؟
گره ات باز کند تا که تو خاموش شوی ؟

شده یک شب برود تا که روی در پی او ؟
که تو فرهاد شوی تا بشوی قصه ی او ؟

به همان حال بگویی که تو مجنون ِ منی
به تو بیمار شدم تا که تو درمون ِ منی

شده دلتنگ شوی غم به جهانت برسد ؟
گره ات کور شود غم به روانت برسد ؟

که روی دیدن ِ او تا که کمی شاد شوی
بروی در بغلش تا که تو آباد شوی

که بگوید که تو تعریف ِ همان عشق ِ منی
بروی یا نروی هر چه شود جان ِ منی

گره ات باز کُنَد تا که تو بینا بشوی
که غمت باز شود تا که تو معنا بشوی

شده اما تو نبودی شده اما که چه دیر
گره ای کور شدم تا که شدی یک دل ِ پیر

همه در خواب ولی عشق ِ تو بیدار بِماند
همه پل های دلم بی تو چو دیوار بِماند

من چرا دل به تو دادم که دلم می شکنی
همه عاشق شدنم رفت تو منظور ِ منی

که تو رفتی و دلم بی تو همان سنگ شدُ
همه این عشق رَوَد تا که دلم جنگ شدُ

نکند بد بشود آخر ِ این قِصه ی بد
نکند تلخ شود آخر ِ این غُصه ی بد


http://uupload.ir/files/zrm_photo_2018-11-22_13-45-49.jpg



خیلی وقتا با خودم حرف میزنم و وانمود میکنم
که کسی هست که صدامو میشنوه و نظر میده
نه که بلند بلند حرف بزنما ولی تو ذهنم با خودم حرف میزنم
(البته گاهی وقتا با صدای بلند هم حرف میزنم اونم وقتایی که خودمو سرزنش میکنم)
بعد تو ذهنم تصور میکنم اون جوابمو چی میده
شده عایا که غمی ریشه به جانت بزند؟ .گره در روح و روانت به جهانت بزند؟
خب من همیشه با یه غم دست و پنجه نرم کردم
و هربار به خودم اومدم و دیدم قبلیا درد کمی بوده
خب دلتنگی چیزیه که قبل اون خیلی باهاش اشنا نبودم
آرام جانم من چرا دل به تو دادم که دلم میشکنی؟
احساس میکنم تبدیل به آدم دو رویی شدم
که اینجا همش از دلتنگی و غمم مینویسم و وقتی باهاش حرف میزنم
همش وانمود میکنم چقدرشادم! که چقد حرف زنمون با هم خوبه
راستی دیروز صداشو تو لایو شنیدم
دلتنگ شدم ویساشو گوش دادم باز
دیگه خودتون تصورکنین چه بمب اشکی شدم من!
بهش گفتم صداش و طرز حرف زدنش عوض نشده.
امروزم برای اولین بار آزمونمو ندادم

پ.ن: بقیش ادامه


http://uupload.ir/files/9cw3_photo_2018-11-22_13-48-52.jpg


Acepto mis errore’, también soy humano
اشتباهاتم را ببخش ، منم یک انسانم
Y tú no ve’ que lo hago porque te amo (Pum-pum-pum-pum)
و تو نمیتونی ببینی من این کار ها رو میکنم چون دوستت دارم

پ.ن: چند پست اخیر همه تیکه هایی از آهنگ جدید alan walker بود
اگه ازم بخواین منظورمو از این قسمت تکست آهنگ توضیح بدم باید بگم که
درسته اگه یه اشتباه کنی نمیتونی توجیح کنی که من یه انسانم
چون اونم میگه منم خدا نیستم که ببخشمت
فقط میخوام بگم گاهی وقتا دروغ میگیم با اینکه از این کار متنفریم
و هرچند که متنفریم ولی گاهی این کارا رو میکنیم چون میترسیم
میترسیم که از دست بدیم
میترسیم که رونده بشیم
فقط اینکه ما شهامت نداریم و گاهی نداشتن شهامت باعث میشه
که اشتباهیو مرتکب بشیم که بزرگتر از دروغ گفتنه
من تو زندگیم عملا دروغگوی بدی بودم
هیچوقت بهش دروغ نگفتم جز وقتایی که گریه میکردم
و دروغ بعدیم چیزی بود که همه چیو نابود کرد
پ.ن پ.ن (یعنی پی نوشت پی نوشت اصلی ^_^ ):
اینکه چند روز دیگه نبودنش یه سال میشه و من هنوز دارم مینویسم
نمیخوام که فکر کنین یه آدم افسردم که کل روز یه گوشه نشستم
هندزفری تو گوشمه و کل لباسام مشکیه و آرزوی مرگ دارم و اینا
نه اینا عملا خیلی مزخرفه
حالا براتون مینویسم چجوری ام ولی اینجوری نیست.


http://uupload.ir/files/fsbp_photo_2018-11-09_20-02-26.jpg

وقتی در مقابل من می‌ایستی و نگاهم می‌کنی
تو از غمی که در وجود من وجود دارد چه می‌دانی
و من از غم تو چه چیزی می‌دانم؟
اگر غمگین در مقابل تو بایستم و از غمم برایت بگویم
تو چه میفهمی؟
همچنان وقتی که برای تو از جهنم می‌گویند.
آیا تو گرما و دردناک بودن آنرا درک خواهی کرد؟

http://uupload.ir/files/ears_photo_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B9-%DB%B0%DB%B3-%DB%B1%DB%B2_%DB%B1%DB%B3-%DB%B3%DB%B6-%DB%B3%DB%B3.jpg

فک نکنم لازم به مرور باشه ولی خب

حدودا از شهریور 96 وارد زندگیم شد و اوایل 97 ولم کرد .

سال مزخرفی بود چون با افسردگیم همراه بود

اکثر روزای سالش مجبور بودم که اون دوتا رو تحمل کنم

27 اسفند هم عروسی نازنین بود . هم کلاسیم و یکی از بهترین دوستام

امسال فهمیدم همیشه قدیمیا بهترین نیستن

مثلا دوستایی که از پیش دبستانی باهم بودیم و تهش این شد .

خودتون میدونین 97 چجوری بود برام چون اکثر روزاشو شرح دادم

اکثر روزاشم ترجیح دادم لابه لاب افکار و بغض و گریه هام دفنشون کنم

نه که خیلی خاص باشن که نشه نوشت . فقط داغون تر از آدمی بودم که میتونه بنویسه

امسال سال داغونی بود . خیلی بد

من سالی مثل 95 میخوام که تهش مثل سال 96 تموم نشه

آرزو کنم برای امسالم؟

اگه اتفاقات امسال نمی افتاد و قرار بود به این جواب بدم

میگفتم میخوام یه رشته توی سمنان قبول شم که کنارهم باشیم

که آرامش و خوشیمونو کنارهم داشته باشیم

ولی الان؟

نمیدونم .

اول از همه آرزو میکنم کاش برگرده پیشم

کاش بشه باز باهم باشیم و پیش هم

حسی به سال جدید ندارم

فقط نمیخوام به سختی و بدی امسال باشه.

آرزوی زیادیه؟

خدایا خودت سرنوشتمونو به سمت بهترینا هدایت کن

و به ما توانی عطا کن که خود سرنوشتمان را با اقتدار رقم زنیم

(چه ادبی . فک کنم فهمیدین حوصله نوشتن نداشتم که کم شد )

همیشه وقتی یکی میمیره میگیم خدابیامرزتش

میگیم ایشالا غم آخرت باشه

یا خدابهتون صبر بده

سعی میکنیم عمیقا همدردی کنیم

درصورتی که شاید حتی ذره ای دلمون به درد نیاد

میخوام بگم که همیشه این اتفاقاتو برا بقیه میبینیم

انگار که ما تو یه منطقه امنیم و محاله این اتفاقا برای ما بیفته

لابد میپرسین چیشده که یهو بعد مدتا اومدم و دارم راجب مرگ حرف میزنم

خب فهمیدم که دوستم تصادف کرده و مرده

آره میدونم الان میگین خدا بیامرزتش و برام تسلیت میفرستین

ولی منم اونقد باهاش صمیمی نبودم

میشناختمش. باهم توی یه مدرسه بودیم .

باهم شوخی میکردیم و جاهای مختلف خاطره ساختیم.

ولی خب فکر نمیکردم که یهو دیگه نباشه

خبر مرگش مثل خبر مرگ عارف شوکه کننده بود

ولی اینجا راجب خودم مینویسم

اگه من بمیرم؟ اگه امشب سکته کنم؟

اگه تو آب خفه شم؟ اگه یه خفت گیر بهم چاقو بزنه؟

اگه یه قاتل زنجیره ای منو بکشه؟ اگه من تصادف کنم؟

اگه از بلندی پرتاب شم؟ اگه سم بخورم؟

اگه رگمو بزنم؟ اگه آتیش بگیرم؟

حقیقتا مهم نیس چجوری باشه ولی همه مرگ سریعو ترجیح میدن

بدترینش مردن با بیماریه چون ذره ذره جون میدی

جلو اونایی که دوسشون داری

یا اینکه ترحمشونو میبینی

ولی هیچوقت مرگ طبیعیو دوس نداشتم

مرگ طبیعی تو قصه هاست و برای آدمای خوشبخت

مرگ طبیعی وقتی خوبه که کنار یکی پیرشی و باهم بمیرین

بقیشم دلم میخواد ادامه بنویسم . اگه من امشب بمیرم.

http://uupload.ir/files/rigp_photo_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B8-%DB%B0%DB%B8-%DB%B1%DB%B7_%DB%B0%DB%B9-%DB%B5%DB%B9-%DB%B2%DB%B0.jpg

دلتنگش شدم
این روزا همش به اون فکر میکنم و این کلافم میکنه
اینکه شبا بدون فکر کردن ب اون خوابم نمیبره دیوونم کرده
دیشب یه ساعتی میشد که تلاش میکردم بخوابم و نمیتونستم
هی به خودم میگفتم مغز عزیزم خفه شو خفه شو خفه شوووو
میدونم دلتنگه . میدونم که هیچکسی براش جای من رو نمیگیره .
میدونم کم و بیش به ماجرا ها و اتفاقات فکر میکنه
ولی نمیدونم چی تو سرش میگذره
دوست داره همه چی درست شه؟
دوست داره همه چیو فراموش کنیم و دوباره بسازیم؟
یا نه داره با خودش کلنجار میره که منو وسط درگیری ذهن و قلبش بکشه
فهمیدن چیزی که تو سرشه خیلی سخت شده
نوشته بود که زندگی به من ثابت کرده آدم بیشتر حسرت کارای نکرده رو میخوره تا کار کرده
پس تا میتونید هرگوهی دلتون میخواد بخورید
میخواستم بگم نه اینطور نیست
آدما پشیمون میشن
آدما حسرت میخورن که چرا اون کاررو انجام دادن
خلاصه که زندگی من هر لحظه در تلاشه نذاره حال آرومی داشته باشم
این هفته بین من و اون چیزای غیرقابل انتظاری گذشت
از بحث کردنمون سر اینکه کی مقصر بود تا شنیدن صداش پشت تلفن
چند روزه که سردرد امونمو بریدهه
نمیدونم چه مرگمه اینقدر درد میگیره که دلم میخواد بزنم زیرگریه هوووف

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

سالم زیبا مجاهد Peter خلاصه کتاب آموزش و پرورش کودکان استثنایی بافندگان فرش ماشینی سيب خيال Kyle اواری بلیط اتوبوس